ثمره زندگیمون امیر رضا ثمره زندگیمون امیر رضا ، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 11 روز سن داره

فرشته آسمونی

رسید ماه غم و ماه حسین

سلام به کربلایی امیررضا جون و دوستای گلم سلام به محرم به غصه و غم مهدی                                                           به چشمه کاسه خون و شال ماتم مهدی سلام به محرم به شور و حال و عیانش                           ...
4 آبان 1393

تولد.................تولد

سلام به عشق مامان و دوستای گلم عزیز دل مامان اول از همه ازت معذرت میخوام که این پست اینقده دیر شده مامانی خیلی سرش شلوغه و وقت ندارم خیلی اینجا بیام و در ضمن اینترنتمون دچار مشکل شده و همش باید از خونه دیگران بیام و همچنین به دوستای گلم سر بزنم البته این کار هم دیر به دیر اتفاق میوفته. شهریور ماه برای ما ماهی پر اتفاق های خوش بوده 18 شهریور تولد باباجون امیررضا بود....و من یه تولد کوچیک برا بابایی گرفتم همسر عزیزم تولدت مبارک ان شا الله سال های سال سایت بالای سرمون باشه اینم کیک تولد بابا جون امیررضا( البته دست پخت بنده) اینم شیرینی نخودی من در آوردی اون شب البته جای شما خالی خوش مزه شد و یه اتفاق خیلی خوب...
1 مهر 1393

دو سال بودنت

سلام به امیررضای مامان و دوستای گلم فردا یعنی پنجشنبه اول ذیقعده  میلاد حضرت معصومه (س) برای من و بابایی امیررضا یه روز خاصه. چون خدا تو این روز (از نظر قمری) این گل پسر رو تو آغوشمون قرار داد. میلاد بی بی معصومه(س) و روز دختر رو به همه تبریک میگم عزیز دل مامان و بابا تولدت مبارک دلمون غرق شادی از بودنت در کنارمون.......دلمون پر از شور و احساس از بودنت در کنارمون زندگیمون پر شده از لحظه های شاد و خاطره انگیز........زندگیمون شده سراسر با تو بودن و در کنار تو بودن و برای تو زندگی کردن تمام هدف من و بابایی شده تربیت صحیح شما و اینکه بتونیم شما گل پسر رو سالم و صالح بزرگ کنیم وقتی بیداری خونه پر از سر و صدا و شا...
5 شهريور 1393

تشکر

سلام به عشق مامان امیررضا جونم و همه دوستای عزیز اول از همه از همسر عزیزم بابت این سورپرازش و پستی که برام نوشت خیلی خیلی ممنونم ایشالله زندگی سراسر عشقمون سالهای سال در کنار همدیگه در پناه خدا حفظ بشه. از همه دوستای گلم بابت اینکه ازم رمز رو خواستن و من نتونستم بهشون بدم معذرت میخوام آخه پست قبلی پستی بود سورپرایزونه از طرف آقا به مناسبت سالگرد عقدمون و چون ایشون نوشت و به بنده اجازه اینکه به غیر خودم مطلب رو کسی بخونه نداد از این بابت نمیشد رمز رو داد. 26 مرداد سالگرد عقدمون بود و تو روز خوب اتفاق های خیلی خوبی افتاد یه جشن کوچیک و یه کیک کوچیک و شب بعدش هم بیرون رفتن که متاسفانه به خاطر اینکه خط های استان مازندران عوض شده و...
5 شهريور 1393

هنرنمایی امیررضا جون

سلام گل پسر مامان و دوستای گلم امروز میخوام برای پسری از خاطرات هنرنمایی هاش بنویسم هنرنمایی از دو نوع مختلف...... اول از همه بنویسم که این روزها شما کلی شیرین زبون شدی دلبری میکنی  و الان که من مشغول اینجا هستم تو و بابایی دارین قایم موشک بازی میکنین و بابایی چشم میذاره و شما قایم میشی البته ابن بازی یک طرفست و بیشتر بابایی باید چشم بذاره خالا شما دلت بسوزه و هر ده بار یکدفعه شما چشم بذاری چه بابایی رو پیدا کنی و چه نکنی بابایی باید چشم بذاره حالا بریم سر وقت هنرنمایی شما گل پسر. از خیلی وقت پیشا خیلی به نقاشی علاقه نشون میدی خیلی زیاد به صورتی که همیشه توی کیف مامانی باید وسایل نقاشی شما باشه و هر جا بخوام شما رو برا چند د...
19 مرداد 1393

امیررضا در تعطیلات عید سعید فطر

سلام به پسری مامان و دوستای گلم عید فطر مبارک...نماز روزهاتون قبول درگاه حق... امیدوارم چند روز تعطیلات بهتون خوش گذشته باشه به ما که خدا رو شکر خوش گذشت.....جای همه دوستای گل خالی اولین روز تعطیلات یعنی روز عید سعید فطر ناهار خونه حاجی بابا( پدربزرگ مشترک من و بابای امیررضا) دعوت بودیم و شب هم جشن ده روزگی فاطمه جون نی نی عمه حمیده بودیم و کلی بهمون خوش گذشت دومین روز تعطیلات رفتیم ییلاق تا به عموجون اینا سر بزنیم( عموی جانباز بنده نمیتونه تو گرما باشه و کل تعطیلات تابستان رو تو ییلاق میمونه) سومین روز هم خونه عزیزجون هیئت قرآن بود و درگیر مهمون های اون شب بودیم واما آخرین روز ما به همراه جوان های فامیل رفتیم بیرون د...
10 مرداد 1393

امیررضا در ماه خوب خدا

سلام پسری مامان و دوستای گلم سلام عشق مامان........ماه رمضون هم به روزهای آخرش رسیده تو تواین ماه کلی کارها انجام دادی کلی شیطنت کردی مامانی الان چند روزه که شما وارد 23 ماهگی شده......پسری مامان دیگه بزرگ شدی و اقاتر از قبل...... وقتی شبها میخوابی و تو رو تو خواب ناز میبینم..............میبینم که پسر من امیررضای مامان چقده بزرگ شده و چقدر زود گذشت...........دلم میخواد زمان بایسته و تو رو تو این دوران شیرین زبانیهات و شیرین کاریهات نگه داره...... دیگه کاملا جمله بندی میکنه و بعضی مواقع از کلماتی استفاده میکنی و دهن ادم باز میمونه و از تعجب این شکلی میشه حالا بریم از کارهایی که تو این ماه انجام دادی...... همون طور که نوشته ...
1 مرداد 1393

عشق زندایی به دنیا اومد

سلام امیررضا جون و دوستای گلم بالاخره انتظار به پایان رسید عشق زندایی به دنیا اومد شنبه بعد از ظهر ساعت 1:50 فاطمه کوچولوی ما به دنیا اومد حمیده جون قدم نو رسیده مبارک.........زیر سایه پدر و مادر بزرگ بشه........ الهی خودم تهنا تهنا فداش بشم اینم دتر طلای ما   ...
30 تير 1393