هنرنمایی امیررضا جون
سلام گل پسر مامان و دوستای گلم
امروز میخوام برای پسری از خاطرات هنرنمایی هاش بنویسم
هنرنمایی از دو نوع مختلف......
اول از همه بنویسم که این روزها شما کلی شیرین زبون شدی دلبری میکنی و الان که من مشغول اینجا هستم تو و بابایی دارین قایم موشک بازی میکنین و بابایی چشم میذاره و شما قایم میشی البته ابن بازی یک طرفست و بیشتر بابایی باید چشم بذاره خالا شما دلت بسوزه و هر ده بار یکدفعه شما چشم بذاری چه بابایی رو پیدا کنی و چه نکنی بابایی باید چشم بذاره
حالا بریم سر وقت هنرنمایی شما گل پسر. از خیلی وقت پیشا خیلی به نقاشی علاقه نشون میدی خیلی زیاد به صورتی که همیشه توی کیف مامانی باید وسایل نقاشی شما باشه و هر جا بخوام شما رو برا چند دقیقه اروم بنشونم بهت این وسایل رو میدم البته فقط چند دقیقه
اینم پسری در حال نقاشی به قول خودش ناااشی بیکیشم
اینم رنگ کردن کتاب توسط پسری
اینم نقاشی جیگر مامان روی برگه
و این...............
نقاشی پسری روی؟
بله اگه گفتین پسری ناغافل روی چی نقاشی کشید
بله ما مشغول صحبت و پسری پشت لباس بابایی هنر نمایی کرد
حالا هنرنمایی پسر مامان از نوع دوم
این هنرنمایی پسری توی ماه رمضون بود و هر دو تا در یک شب
البته ناگفته نماند پسری از این دست هنرنمایی بسیار دارد و بیشتر در خونه مادرجون
اول پسری قصد کرد به این دوتا خرسی حتما غذا بده که نتیجه غذا دادن پسری میشود این
و شما گل پسری میخوای دوباره درست کنی
و در آخر پسری سریع میره جارو رو میاره تا به قول خودش جم کنما
و دومین خرابکاری پسری در همان شب دقیقا بعد سه چهار دقیقه
اینم پسری بعد از انجام کار
عشق مامان با همه اینها دلم روزی برای این خرابکاری هات تنگ میشه
دوستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت دارم