این چند روز
سلام امیررضای عزیز و همه دوستان
همون طور که گفته بودم اخر این ماه عروسی عمه جون فاطمه امیررضا هست و ما سخت مشغول خرید و کارهای جانبی عروسی
ان شا الله بعد عروسی از کارهای این فسقل پسر که کلی برامون خاطره سازی میکنه مینویسم
حالا عکس ها
این عکس ها امیررضا منتظر هست تا پیش حاج اقا قران بخونه
اینم پسرم در حس یک قاری
بهش میگم: چرا رفتی بالا میز
میگه: مگه حاج اقا نمیره بالا منبر
اینم جایزه ای که من و بابایی برا حفظ اولین سوره قران که توحید هست برا پسری خریدیم
عکسای تعطیلات عید فطر ییلاق
اینم عکسایی که رفتیم برا عمه جون مبل ببینیم بیرون مبل فروشی
دوست پیدا کردن و بازی با اون
این داخل مبل فروشی که به حوض کوچیک داشت و پسری همش میخواست اب بازی کنه
قایم شدن از نوع امیررضایی
اینم دو تا تولد که امیررضا دعوت بود و بعد از اونها اشتیاقش برا گرفتن تولد بیشتر شد
اولین تولد که 28 تیر ماه بود تولد دتر طلای خونواده فاطمه جونی بود که متاسفانه از خود امیررضا عکس ندارم
تولد دوم هم تولد نرگس جون دختر دایی ینده