ثمره زندگیمون امیر رضا ثمره زندگیمون امیر رضا ، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

فرشته آسمونی

م ا د ر

سلام سرای احمد امروز رشک طور است                     زمین و آسمان غرق سرور است نهد پا در جهان دخت محمد(ص)                        به راهش از جهان گلریز حور است   روز مادر رو اول به مادر و مادر شوهر عزیزم تبریک میگم ایشالله سال های سال سایشون بالای سرمون باشه دوم این روز رو خدمت همه مادرهایی که فرزنداشون رفتن تا ما با ارامش این روزهای رو جشن بگیریم تبریک میگم  وقتی چشم به جهان گشودم. قلب کوچکم مهربان...
20 فروردين 1394

سال جدید

سلام به گل پسرم و همه دوستای عزیز بازم اومدنم طول کشید اخر سال هست و کلی کار باید انجام می دادم برا همین دیر شد......سال اول گرد گیری خونه با پسری در روروئک انجام شد در سال دوم پسری با که با هر بهم ریختگی بازی برا خودش درست میکرد و سال سوم که میخواست کمک یار مامان باشه و من نگران شکستن و یا افتادن و یا انداختن چیزی روی سرش خلاصه این ها هم گذشت. سال فاطمیمون هم با شهادت حضرت فاطمه(س) شروع شد و ما هم طبق سالهای گذشته درگیر مراسم شام دهی مامان جون امیررضا بودیم و اتفاق خیلی پر برکت سال جدید سفر به مشهد بودئ این مسافرت کاملا اتفاقی بود و خدا رو شکر میکنم از این بابت و این دو پست پشت سر هم  با مسافرت به مشهد مقدس برکت گرفت. پسری ...
14 اسفند 1393

برگی دیگر از خاطرات امیررضا جون

سلام به امیررضای عزیزم و همه دوستای گلم پسری مامان خیلی خیلی ببخشید که اومدنم خیلی طولانی شد و از خاطراتت کم نوشتم این ماه پر از ماجرا و اتفاق بود...شما یک ماه بزرگ تر شدی اوایل بهمن ماه قسمت شد تا بعد از امتحانات بابایی همراه خاله و دایی من و بابایی بریم مشهد...جای همه دوستان خالی خیلی خوش گذشت...بعد از چند سال موقعی رفتیم که به نسبت حرم خلوت تر بود و از این خلوتی نهایت استفاده رو تا میتونستیم کردیم امیررضا هم که برای خودش دنیایی داشت از قدم زدن تو اون صحن و سرا لذت میبرد و ما هم سعی می کردیم که پسری خاطرات شیرینی از یه گنبد و حوض و حرم و.... داشته باشه و براش بشه یه یادگاری در قسمت پایین عکسای این سفر رو گذاشتم ...
20 بهمن 1393

اتفاقات این ماه

سلام به عسل مامان دوستان خوبم  این ماه یعنی ماه ربیع الاول برامون پر از شادی و شعف بوده   چون چون   بالاخره عشق عمه ما رو از انتظار در آورد شدم عمه خانوم ایشالله تا آخر این ماه همش خیر باشه پسری ما هم با اومدن این گل پسر کلی ذوق داره همش میخواد این دوست داشتن رو نشون بده. شیطونتی شده این پسر که نگو یه اتفاق خیلی بد که تو ایامی که خونه دایی جونس بودیم  افتاد و خدا بهمون رحم کرد افتادن جیگر مامان از روی مبل خوردن چشمش به لبه میز عسلی بود که عکسش رو ميذارم....خدایاشکرت که بدتر از این نشد حالا برسم سر وقت عکسا  اینم از پسرعمه امیررضا جون آقا محمد صدرا مح...
17 دی 1393

آغاز مبارک

سلام به امیررضای مامان و دوستان عزیز شب بود. سال‏های سال از شب می‏گذشت. مردمانی همه محکوم به ناموزونی روزگار خویش، با دست‏های سیاهشان زندگی را زنده به گور می‏کردند. صدایی حتی اگر از آسمان می ‏آمد، در طنین نعره‏های مست و واژه‏ های جاهل گم بود. سرزمین بود و قحط سالی آدمی... و خدا ناگفته مانده بود در سنگ سنگ آن دل‏های پشت به آفتاب. و آمد آفتابی از پس این ابرهای جلالت تا روشن کند این سیاهی را محمد(ص) آمد و با آمدنش زمین را پر از نور کرد نور دیانت.......نور محبت......نور مهربانی او آمد؛ با ردایی همه از واژه و سرمایه بی‏ بدیل زندگانی، با قامتی از صدای ماندگار خداون...
13 دی 1393

مژده..........مژده

سلام به امیررضای مامان و دوستای عزیز رسول گرامی اسلام صلوات الله علیه و آله فرمودند: هرکس بشارت ماه ربیع الاول را به من بدهد من هم بشارت بهشت را به او می دهم . حلول ماه ربیع الاول بر همه مسلمین خصوصاً شما دوستان مبارک باد . حلول ماه پر از شادی و شادمانی بر شما دوستان عزیز مبارک امروز به عشاق حسین، زهرا دهد مزد عزا یک عده را درمان دهد، یک عده بخشش در جزا یک عده را مشهد برد، یک عده را دیدار حج باشد که مزد ما شود، تعجیل در امر فرج ...
2 دی 1393

جا مانده

سلام به امیررضای مامان و دوستای عزیز ایام بر شما تسلیت در سوگ نبی جهان سیه میپوشد                در سینه، داغ حسن می جوشد از ماتم هشتمین امام معصوم                        هر شیعه ز درد، جام غم مینوشد آقا جان دلم گرفته.....خیلی هواتو کرده..... هوای اون حیاط و صحن و سرات....... حرم پر از نور و صفات...... جایی که وقتی توش قدم میزنی هیچ غمی تو دلت جا نداره و دلت نمیخواد هیچ وقت از اونجا بیای بیرون..... جایی که آ...
2 دی 1393