این چند وقت
سلام به امیررضای گلم همه دوستای خوبم امروز چهاردهم ماه مبارک رمضان هست.......چهارده روز از این ماه مبارک گذشت هیچ استفاده ای نکردم ایشالله بتونم از روزهای باقی مونده بهتر استفاده کنم... این چند روز ما روزمرگی های خودمون رو داشتیم با این جتگلی پسر سرگرم بودیم...... صبح مامانی و امیررضا معمولا تا ساعت 10 الی 10.5 خواب تشریف داشتن در صورتی که بابای زحمتکش امیررضا صبح زود میره سر کار دنبال یه لقمه نون حلال.....پسری بعد از صرف صبحانه مشغول بازی میشه تا باباییش اگه شیفت نبود بیاد خونه و تا وارد خونه شد اقا امیررضا اماده و به باباجون میگه: بریم بابایی در جوابش میگه: کجا پسری؟ پسری: مسجد بابایی: برا چی؟ پسری:نماز وبا همدیگه م...
نویسنده :
مامان امیررضا
2:46