ثمره زندگیمون امیر رضا ثمره زندگیمون امیر رضا ، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره

فرشته آسمونی

دعا کنید

سلام دوستای گلم همه شما از این موضوع خبر دارین که گروهک تروریستی داعش تو عراق داره نزدیک کربلا میشه...... همه برا نابودیشون سوره فیل و ناس رو بخونیم..... آماده به رزمیم و کفن بسیار است در کرب و بلا نخل ببین بسیار است طولی نکشد به شاخه های نخلان راس همه داعشیان بر دار است ...
29 خرداد 1393

22 ماه با هم بودن

سلام به امیررضای عزیز و دوستای گلم امیررضای عزیز 21 ماهش تموم شد و وارد 22 ماهگی شد........................ 22 ماه با هم بودن................22 ماه از بودن امیررضا تو خانواده ما میگذره امیررضایی که این روزها گل سر سبد خانواده شده و با شیرین زبونی هاش دل همه رو برده..... با عزیس عزیس گفتنش.... با مامان جون گفتنش..... با پدرل جون گفتنش..... با آقاجون گفتنش.... با عمه سییکینه گفتنش.... عمه دینب گفتنش.... عمه حمینه گفتنش..... عمه نومونه(فاطمه) گفتنش..... عمواسیل(اسماعیل) گفتنش..... دایی جون گفتنش..... دندایی گفتنش...... عمو میرداد گفتنش....... خاله جون گفتنش....... خلاصه با شیرین زبونی هاش...
29 خرداد 1393

وفادارترین

سلام به امیررضای عزیز و دوستان گلم ایام بر همگی مبارک امروز سالروز تولد سقای علقمه و جانباز دشت کربلا هست.........کسی که جان خودش فدای ولی فقیه زمان خودش کرد........... جانم به فدای تو، ای ماه بنی هاشم قربان وفای تو، ای ماه بنی هاشم ای عبد مطیع حق، حق داده تو را رونق این است جزای تو، ای ماه بنی هاشم ما هم تو هشت سال جنگ تحمیلی کسایی رو داشتیم که الگوشون حضرت ابوالضل(ع) بوده و به فرمان ولی فقیه زمان خودشون راهی جبهه ها شدند و در راه اسلام جانباز شدند..........پ کسایی که تو خونه جانباز داشته باشن تازه متوجه میشن این عزیزان چه سختی هایی رو تحمل میکنم و هیچ شکایتی ندارن.......چون این کار رو برا خدا کردن.... ...
12 خرداد 1393

شعبان ماه خوب خدا..........ماه رسول الله

سلام به امیررضای مامان و دوستای گلم رسید..........رسید ماه شعبان..........ماهی که منسوب هست به ماه رسول الله ....... شعبان ماه امام حسین(ع)، ماه آقا ابوالفضل، ماه امام سجود ماه آقای غریبمون امام زمان(عج) رجب ماهی که باید نزدیک میشدیم به خدا چقدر زود گذشت و ما نتونستیم استفاده کنیم....... حالا روزشمار تولد اقای خوبی ها شروع شده............... امروز 1 شعبان و 14 روز دیگه مونده به اومدن گلی از گلستان اهل البیت و..................... با سلام ای آقا... شبتان مهتابی... روز میلاد شما در پیش است... عرض تبریک آقا... و کمی بیتابی... چشم عالم به دقایق نگران خواهد شد! کوچه ها منتظرند... دشت ها حوصله ی سبز...
9 خرداد 1393

ورود امیررضای عزیز به 21 ماهگی

سلام به عزیز دل مامان و همه دوستای گلم پسر گلم تولد 21 ماهگیت مبارک          چه زود دیر می شود........چه زود امیررضای عزیزم بزرگ شده.......هیچ وقت فکر نمیکردم اینقدر زود پسری مامان بزرگ بشه و من در افسوس روزهای اول دنیا اومدنش باشم......اولین لبخند پسری و همه اولین ها امیررضا بزرگ شده و خیلی خیلی شیطون........ میگم شیطون و شما میخونین شیطون....... باید در همه لحظه ها مواظبش باشم تا چیزی پاییین نندازه و چیزی رو دهنش نکنه و چیزی رو نشکونه......خلاصه باید هشت چشمی مواظبش باشم..... کارهای زیادی پسری یاد گرفته و حرف زدنش که دیگه جیگر مامان بلبلی شده برا خودش......دیگه تقریبا جمله بندی ...
31 ارديبهشت 1393

روز مرد بر مردای خونم مبارک

سلام به گل پسری سلام به همسر عزیزم مردای خونه من امیررضای عزیز و بابایی مهربونش روزتون مبارک      باباجون عزیز و همسر گرام از اینکه برای ما این همه تلاش میکنی تا ما تو راحتی زندگی کنیم خیلی خیلی ممنون و نمیدونیم چی جوری قدردان این همه زحمتت باشیم....... خیلی خیلی باباجونم آقاجون و پدر جون     ...
22 ارديبهشت 1393

ولادت حضرت علی بر همه شیعیان مبارک

حجت حق، از حریم حق، به امر حق عیان شد                                                            روشن از نور رخش، ارض و سما، کون و مکان شد خانه زاد حق ولادت یافت اندر خانه ی حق                               ...
22 ارديبهشت 1393

سفرنامه کربلای امیررضا

سلام سلام به گل پسرم و همه دوستای گلم از همه دوستای گلم معذرت میخوام.......خیلی ممنون که جویای احوال ما بودین....مخصوصا مامان فاطمه جونم و مامان امیرعلی عزیز حالا از هر چی بگذریم سخن دوست خوش تر است کربلا.......نمیدونین با شنیدن و زمزمه این کلمه چه حسی بهم دست میده چه برسه بخوام براتون از خاطرات روزهایی که اونجا بودیم براتون بنویسم..... ما صبح روز دوشنبه راه افتادیم......امیررضا هم پسری خیلی خوب بود و تنها مشکل من با این پسر گل این بود که پسری سوار ماشین شدیم شیر خوردن رو شروع میکنه و مقصد تموم میکنه.....یه ذره از این حد کمتر چون جمعی که ما رفتیم یه جمع 25 نفره از دوستای بابایی امیررضا بود و تقریبا همشون بچه کوچیک داشتن امیررض...
14 ارديبهشت 1393

چند روز اول سال

سلام به امیررضا و دوستای گلم امیدوارم چند روزی که از سال جدید طی شد بهتون خوش گذشته باشه....... اول از همه ایام فاطمیه رو به همه دوستان تسلیت میگم......امسال سالمون رو با فاطمیه شروع کردیم......ایشالله خود بی بی کمک کنه تا بتونیم پیرو اهل بیتش(ع) باشیم. مادرجون امیررضا فردا شب یعنی 13 فروردین نذری میده...در واقع شام دهی داره.....فکر نکنم که دیگه وقت کنم که بیام بنویسم ایام بر شما تسلیت باد...... حالا خاطرات این چند روز امسال ما سال رو خیلی خوب آغاز نکردیم آقاجون امیررضا یعنی پدر شوهر عزیزم یه هفته مونده به عید متاسفانه دیسک کمرش پاره شد و درد شدید بهش دست داد و دکترا گفتن که باید عمل کنه.....بالا رفتن پله براش سخت بود مهمون خون...
13 فروردين 1393

خبری در راه است

  سلام به امیررضا و دوستای گلم این پست برای خانواده سه نفرمون خیلی خاصه این شاید آخرین پست فروردین ماه باشه.......آخه تا آخر فروردین نیستیم...... بله......اگه خدا قسمت کنه قرار دوشنبه 18 فروردین من و بابایی امیررضا به همراه امیررضاجونم بریم به مسافرت....مسافرتی که شاید آروزهای خیلی ها باشه و خدا به ما این لیاقت رو داد تا برای دومین بار تجربش کنیم....... نمیدونم احساسم رو از تجربه دوبارش چی جوری براتون بگم..... امام حسین(ع) ما رو طلبید.......اره دوستای گلم قراره بریم کربلا......از خدا میخوام قسمت همه عاشقاش بشه......دفعه اول که خیلی با صفا بود....ایشالله این دفعه با بودن پسری بیشتر بهمون خوش بگدره   ...
13 فروردين 1393