ثمره زندگیمون امیر رضا ثمره زندگیمون امیر رضا ، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره

فرشته آسمونی

سفرنامه کربلای امیررضا

1393/2/14 9:02
نویسنده : مامان امیررضا
714 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

سلام به گل پسرم و همه دوستای گلم

از همه دوستای گلم معذرت میخوام.......خیلی ممنون که جویای احوال ما بودین....مخصوصا مامان فاطمه جونم و مامان امیرعلی عزیز

حالا از هر چی بگذریم سخن دوست خوش تر است

کربلا.......نمیدونین با شنیدن و زمزمه این کلمه چه حسی بهم دست میده چه برسه بخوام براتون از خاطرات روزهایی که اونجا بودیم براتون بنویسم.....

ما صبح روز دوشنبه راه افتادیم......امیررضا هم پسری خیلی خوب بود و تنها مشکل من با این پسر گل این بود که پسری سوار ماشین شدیم شیر خوردن رو شروع میکنه و مقصد تموم میکنه.....یه ذره از این حد کمتر چون جمعی که ما رفتیم یه جمع 25 نفره از دوستای بابایی امیررضا بود و تقریبا همشون بچه کوچیک داشتن امیررضا باهاشون بازی میکرد.....

دم بابایی امیررضا گرم......خیلی هوای منو داشت....یعنی تقریبا تمام این مسافرت پسری پیشش بود و کمتر پیش من بود و خلاصه این پسری کلی بابایی رو خسته کرد.......از همین جا از همسر عزیزم کمال تشکر رو دارم

تقریبا ساعت 3 بعد از ظهر رسیدیم نجف.......خدا رو شکر هتلمون نزدیک حرم بود و برای رفت و آمد به حرم مشکلی نداشتیم......جای همه دوستای گل خالی......

حالات امیررضا وقتی حرم میرفتیم خیلی با حال بود.......پسری وقتی ضریح رو میدید و وقتی بابایی میبرد تا زیارت کنه.......به ضریح میچسبید شروع میکرد به بوس دادن همهش به بابایی میگفت اینجا اینجا......یعنی همه این اینجا گفنتش یعنی بابایی باید میبرد تا پسر مامان ببوسه......

حس و حالش تو حرم که دیدنی بود.....بازی کردناش تو حرم......نمیدونم چند سال دیگه پسری یادش هست یا نه ولی ما با تکرار خاطراتش و هر روز به یاد آوردنش سعیمون رو میکنیم تا پسری تو ذهنش بمونه....

البته یه جاهایی هم بود که پسری برامون خاطره سازی می کرد مثلا تا نماز شروع میشد البته بعضی مواقع میگفت بغل و اگه میذاشتی پایین گریه میافتاد از اونجایی که بیشتر پیش بابایی بود بابایی هم مجبور میشد نماز نخونه......اینم بگم این موارد بیشتر  موقع نماز صبح اتفاق می افتاد...

حیف که نمیذاشتن دوربین داخل ببریم  تا از اندر احوالات پسری عکس بگیریم.....

نجف علاوه بر حرم حضرت علی(ع) مسجد کوفه، مسجد سهله،مسجد حنانه، سر قبر کمیل بن زیاد، سر قبر مختار، هانی بن عروه، سر قبر مسلم بن عقیل و وادی السلام رفتیم.

اونهایی که رفتن میدونن که دو جایی که با بودن بچه انجام دادن اعمالش سخته مسجد کوفه و مسجد سهله است.....ولی خدا رو شکر خدا هوامون رو داشت مدیر کاروانمون خیلی جوان بود و مواظب بچه ها بود.....

خلاصه براتون بنویسم.....صبح روز جمعه حرکت کردیم سمت کربلا.......همه میگفتن اگه هتل نجف نزدیک باشه کربلا دوره........قربون مهربونی خدا بشم.......هتل کربلا هم نزدیک بود.....

وقتی وارد اتاق شدیم نمیدونین  چه منظره ای رو دیدیم......اتاقمون طبقه چهارم درست رو به روی حرم حضرت ابالفضل(ع).......فکر این همه نزدیکی رو دیگه نکرده بودیم.......نمیدونین چه حسه قشنگیه که حرم همش جلوی دیدته.......

حس امیررضا تو کربلا خیلی دیدنی تر بود.....بازی کردنش تو بین الحرمین......سینه زدن های پی در پی پسری.....مداحی کردن خودش.......ابوفاضل خوندش......عباس گفتنش......وقتی وارد حرم اقا امام حسین میشدیم.....سلام دادنش.....همه اینها باعث شد تا پسری برای همه جاذبه ایجاد کنه.....

کربلا هم ما سر مقام امام زمان(عج)، امام صادق(ع)، خیمه گاه، تل زینبیه، مقام حضرت علی اکبر(ع) و مقام علی اصغر(ع) رفتیم......

دوشنبه صبح هم به سمت کاظمین راه افتادیم.......وقتی کاظمین رفتیم مثل دفعه قبل حس حرم امام رضا بهم دست داد نمیدونم چرا انگار مشهد  و کنار حرم اقا امام رضا(ع) بودم...... خاطره ای که تو کاظمین برامون موندگار شد ریزش باران الهی بود......البته بارون بود چه بارونی.....سر نماز ظهر.....خدام تمام فرش های داخل صحن رو جمع کردن زائرها باید تو حرم نماز میخوندن.....حرم هم گنجایش این همه زائر رو نداشت......من همش نگران پسری بودم که کجا باشه خیس نشده باشه سرما نخوره.....

جاهایی که قسمتمون نبود تا بریم.......حرم دو طفلان مسلم و سامرا نرفتیم به دلیل نداشتن امنیت

جای همه دوستا خالی...... خدا قسمت همه اونهایی که عاشقش هستن بکنه

حالا عکس هایی که تونستیم از پسری بگیریم و قابل گذاشتن چون خیلی از عکسا به دلیل نایستادن پسری تار شده

این عکسای تو ماشین

اینجا پسری داره طبیعت بیرون رو میبینه و لذت میبره

اینجا هم پسری مشغول بازی.....انگار نه انگار که ماشینه.....راه میرفت تو ماشین

اینم خنده از ته دل پسری

اینم بقیه عکسا

 

 

امیررضا در کنار محمد مهدی.....پشت بام هتل نجف

امیررضا کنار حرم ها و بین الحرمین

امیررضا و بابایی در کنار حاجی بابا و حاجی ننه

امیررضا و بازی کردناش تو بازار و حرم

 

پسندها (5)

نظرات (11)

مامان و بابا
14 اردیبهشت 93 13:37
فدات شم جووووووووووووووووووووووووووووووووووووون عمه.... عزیزمی امیررضایی.... عاشقتم بی حد و اندازه... قربون چشمای خوشگلت بره عمه جون، وروجک عمه.... زیارتتون قبول، انشااله مسافرتهای زیارتی دیگه قسمتتون بشه.... خدا رو هزار مرتبه شکر که صحیح و سالم رفتین و برگشتین و بهتون خوش گذشته... چشم خوشگله عمه وروجکی شدی واسه خودتا.... شیطونک، جمعه بعداز ظهر شما با پسرعمه گرامی تون نزاشتین من یه خواب درست و حسابی داشته باشم از بس جیغ جیغ زدی و دادا رو صدای کردی... قربون شیطنتهاتون برم من... دووووووووووووووووووووووووووووووووووووست داااااااااااااااااااااااااااااااااااااارم یه عاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااالمه وروجک کوچولو
مامان امیررضا
پاسخ
سلام عمه جون....خیلی ممنون.....دیگه بچه حلال زاده به عمه جونش میرهما هم شما رو خیلی خیلی دوست داریم
مــــامــــانی بـــــاذوق
15 اردیبهشت 93 11:30
بــــــــــــــــــــــــامزه خاله ان شالله سفر مکه ای قربوووووووووووووووووووووونت برم
مامان امیررضا
پاسخ
سلام....ممنون از لطفت.....ایشالله به زودی قسمت شما به زودی بشه
مامان هدیه
16 اردیبهشت 93 0:49
سلام عزیزم زیارتتون قبول با خوندن سطر سطر سفرنامه تون اشک تو چشام جمع شده بود و بغض گلومو پاره میکرد خدا دوباره قسمتتون کنه و قسمت همه عاشقان حضرت منم خیلی دلم میخواد برم مامانم اینا اوایل خرداد میرن و من..حتما لیاقت نداریم که آقا نمیطلبه. عکساتونم خیلی خوب بود انشالله یه روزم سفرنامه مکه رو بزارین
مامان امیررضا
پاسخ
ممنون عزیزم...ایشالله به زودی قسمت جمع خانوادگیتون میشه....اون دعایی که به حمیده جون سفارش کردی رو برات کردم.....ایشالله که به خواسته دلت میرسی
مامان
16 اردیبهشت 93 2:35
زیارت هر دوتون قبول باشه حتماً برای مام دعا کنین قسمتمون بشه بدجور دلم کربلا میخواد
مامان امیررضا
پاسخ
سلام....ممنون گلم...ایشالله به زودی قسمتتون بشه
فاطمه مامان امیرعلی
16 اردیبهشت 93 8:16
سلام مامانی و گل پسر زیارتتون قبول انشالله همیشه سفر زیارتی در پیش داشته باشید سفر مکه و مجدد کربلا ای الهی قربونتون برم نائب الزیاره ماهم بودید ؟چقدر دلم هوایی شد با اینکه من بدون بابای امرعلی رفته بودم ولی کلی بهم خوش گذشت شما که دیگه خانوادگی رفته بودید نور علی نور بود خوش به سعادتتون
مامان امیررضا
پاسخ
ممنون عزیزم....واقعا ادم تا برمیگرده تا دوباره اسم کربلا میاد هوایی میشه....ایشالله به زودی قسمت جمع خونوادگیتون میشه
مامان محمدپارسا
16 اردیبهشت 93 22:26
سفربخیر کربلایی زیارت قبول همیشه به سفر ان شآلله دلمون براتون تنگ شده بود
مامان امیررضا
پاسخ
ممنون عزیزم...ایشالله به زودی قسمت شما بشه
مامان فاطمه
17 اردیبهشت 93 17:46
چه عجب بابا!!!حسابی دلمون براتون تنگ شده بودزیارتت قبول باشه امیررضا کوچولو... قربون شیطونی هات گل پسری.ببینم این محمدمهدی پسر پسرعمو موسی نیست؟اونا هم باهاتون بودن؟ مامانی کجایی بی وفا شدی دیگه به ما سر نمی زنی؟
مامان امیررضا
پاسخ
سلام....ما هم دلمون براتون تنگ شده خیلی خیلی زیاد....دقیق حدس زدی خودشه....عزیزم نمیدونی چقدر سرم شلوغ شده...موقع امتحانات بچه هاست، اینترنت خونمون هم قطع شده وقت نمیکنیم بریم تمدیدش کنیم....الان هم از خونه مامان خودم براتون نوشتم و از همین جا نظر های رو تایید میکنم برا همین دیر شد....ببخشید
باران قاصدک
21 اردیبهشت 93 7:09
$$$$$$_______________________________$$$$$ __$$$$$$$$*_____________________,,$$$$$$$$* ___$$$$$$$$$$,,_______________,,$$$$$$$$$$* ____$$$$$$$$$$$$___ ._____.___$$$$$$$$$$$$ ____$$$$$$$$$$$$$,_'.____.'_,,$$$$$$$$$$$$$ ____$$$$$$$$$$$$$$,, '.__,'_$$$$$$$$$$$$$$$ ____$$$$$$$$$$$$$$$$.@:.$$$$$$$$$$$$$$$$ ______***$$$$$$$$$$$@@$$$$$$$$$$$**** __________,,,__*$$$$$$@.$$$$$$,,,,,, _____,,$$$$$$$$$$$$$* @ *$$$$$$$$$$$$,,, ____*$$$$$$$$$$$$$*_@@_*$$$$$$$$$$$$$ ___,,*$$$$$$$$$$$$$__.@.__*$$$$$$$$$$$$$,, _,,*___*$$$$$$$$$$$___*___*$$$$$$$$$$*__ *',, *____,,*$$$$$$$$$$_________$$$$$$$$$$*,,____* ______,;$*$,$$**'____________**'$$***,, ____,;'*___'_.*__________________*___ '*,, ,,,,.;*____________---____________ _ ____ '**,,,, *.° ? ...° ....O .......°o O ° O .................° .............. ° ............. O .............o....o°o .................O....° ............o°°O.....o ...........O..........O ............° o o o O ......................? ...................? ...............? ...........? _________*¸.•´¸.•*¨) ¸.•*¨)¸.•´¸.•*¨) ¸.•*¨) ,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~* ¯´¨ ¨`*•~-.¸..... *•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~* ¯´¨ ¨`*•~-.¸..
مــن و آوايي قــلــمــبــه
21 اردیبهشت 93 15:57
اي جونم عزيزم زيارتتون قبول
مامان امیررضا
پاسخ
ممنون عزیزم...ایشالله به زودی قسمت شما بشه
مــن و آوايي قــلــمــبــه
21 اردیبهشت 93 16:43
گاندی خطاب به معشوقه اش : خوبِ من ، هنر در فاصله هاست ... زیاد نزدیک به هم می سوزیم و زیاد دور از هم یخ می زنیم . تو ، نباید آنکسی باشی که من میخواهم ، و من نباید آنکسی باشم که تو میخواهی . کسی که تو از من می خواهی بسازی یا کمبودهایت هستند یا آرزوهایت . من باید بهترین خودم باشم برای تو و تو باید بهترین خودت باشی و بشوی برای من .... خوب ِ من ، هنرٍِِ ♥عشق♥ در پیوند تفاوت هاست و معجزه اش نادیده گرفتن کمبودها . . .
عمه فاطمه
21 اردیبهشت 93 18:01
قررررررررررررررررررررررررررررررررررررربون مرد کوچک خودم برم من.... زیارتت قبول باشه .... و هم چنین زیارت مامانی و بابایی جونت... شیطونک وروجک کوچولوئک عمه ای... ای شیطون شدی... ای فسقلی وروجک شدی... !! هرچی مامانی از شیطونیات بگه کم گفته...!! دووووستت دارم پسر کوچولوی عمه...
مامان امیررضا
پاسخ
م هم شما رو خیلی خیلی دوست داریم