اخه من الان چیکار کنم از ذوق این عکس های تو گل پسری؟
خدااااااای من این چشم های مشکی و لب های کوچولوش رو باش...هر وقت که شب عروسیت شد،باید یه قاب بزرگ از این عکس اولیت درست کنن و بیارن توی مراسم،که همه بدونن شازده دوماد وقتی که فینگیلی بوده،چقدر بانمک و خوردنی بوده!..اگر بقیه هم یادشون رفت،من خودم یاداوری می کنم!..چون ممکنه تو جشن عروسی تو،من خودمم جز اقوام درجه اول باشم!
تو اون عکسی که لباس بافت تنت هست و دستت رو گذاشتی زیر سرت،فقط دلم می خواد بیام لپت رو گاز بگیرم و برم!
عمه حمیده ات بهم قول داده که واسه عروسی ما که اومدن،تو رو هم با خودشون بیارن..پس تا اون موقع همین قدر خوشگل و خوشمزه باقی بمونی یا!
از مامان و بابای خوش سلیقه ات هم ممنونیم که انقدر با ذوق و با سلیقه هستن که تو رو به این کوچولویی بردن آتیله و ازت عکس های زیبا گرفتن...دست شون درد نکنه!