هفته ای گذشت
سلام به امیررضای عزیز و دوستان
هفته ای گذشت هفته ای پر از مشغله بود.....
نتوستم بیام و وبلاگ گل پسری رو بروز کنم......
امتحانات بچه های مدرسه شروع شده و سر ما خیلی شلوغ.....به خاطر همین منم باید روزهای بیشتری میرفتم....
خلاصش این میشه که نیام وبلاگ جیگملی ....
شنبه هفته ای که گذشت شب یلدا بود.......هر چند ما تو ماه صفر هستیم و مناسبت های آخر صفر....
به خاطر همین فقط قصد ما صله و رحم و سر زدن به بزرگای فامیل....
شب یلدا بلندترین شب ساله.......میتونیم از این شب بهره های زیادی ببریم.....به قول یه بنده خدایی یک دقیقه زمان بیشتر برای عبادت خدا......امیدوارم همه بتونیم استفاده کنیم.....
اینم عکسای شب یلدا.....
ما هر دو طرف رو داریم......
اول رفتیم خونه مادر بزرگ مشترک من و بابایی امیررضا......شام رو تو جمع اونا بودیم و بعد از شام رفتیم خونه مادر جون امیررضا که فامیلای بنده اونجا بودن.....
هندونه شب یلدا
وقتی پسری هندونه رو به جای توپ میگیره و میخواد شوت بزنه
اینجا هم برق رفته بود.....
خونه مادربزرگ و یاد قدیم......
روشن کردن چراغی که قدیمیا بهش میگن لمپا....
نگاه متعجب گل پسری
و.................شیطنت پسری
عمه فاطمه عزیز تولدت مبارک
ششم دی ماه تولد عمه فاطمه امیررضا جونه......
وما دیشب براش تولد گرفتیم......
اینم عکسا
کیکی عمو حسین برا خانوم گلش گرفت
امیررضا در کف کیک.....مثل عمه جونی هاش عاشق کیکه
پسری خیلی ذوق داشت......همش می گفت تبلد تبلد
برش کیک توسط امیررضا
ایشالله عمه جونی همیشه سالم باشی و تندرست.......