ثمره زندگیمون امیر رضا ثمره زندگیمون امیر رضا ، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره

فرشته آسمونی

مراسم شیرخوارگان

1392/8/18 17:48
نویسنده : مامان امیررضا
355 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دل مامان

دیروز یعنی جمعه مراسم شیرخوارگان بود.....

مراسم شیرخوارگان مراسمیه که برای شش ماهه امام حسین(ع) اقا علی اصغر(ع) گرفته میشه.....

حضرت علی اصغر(ع) کوچیکترین شهید دشت کربلاست.....عزیز دلم مامانی برا شما کلی آرزوی خوب خوب داره......

عزیز دلم تا الان اینا رو برات ننوشته بودم.....من و بابایی خیلی فکر ها برات داشتیم و داریم......من تصمیم داشتم اگه خدا کمک کنه موقع بارداری ختم قران داشته باشم.....همه چیز رو وقتی شما تو دلم جا داری رعایت کنم.......

خدا هم این لظف رو بهم کرد موقعی که متوجه شما تو خودم شدم شروع کردم به ختم قران تا اخرین شبی که قرار بود بیای پیشمون.......واقعا خدا خیلی بهم نظر داشت تا تونستم تو این 9 ماه 7 بار قرآن رو ختم کرنم......

عزیزم امیدوارم که شما حتی برای یه لحظه از راه خدا و قرآن دور نشی.....

من و شما هم تو این مراسم شرکت کردیم.....

عزیز دل مامان پارسال شما دو ماه و چند روزت بود.......

ولی امسال....عشق مامان بزرگ شدی ....مرد شدی......و کمی تا حدودی شیطون......

خدا قبول کنه......یک جا بند نبودی و با همه اینها......امیدوارم بهره کافی رو برده باشیم...

از خیلی وقت پیش ها شما سینه زدن رو یاد گرفتی و الان تو این روزهای خاص با شنیدن هر مداحی شروع میکنی به سینه زدن...... البته اگه مداحی حالت شور داشته باشه شما دست های نازت رو بالا و پایین میبری....

دیروز وقتی وارد مراسم شدیم مداحی شور زده بودن و شما دست هات رو شروع کردی به بالا و پایین بردن.....وقتی حاج اقا داشت سخرانی میکرد با هر حسینی که میگفت شما شروع میکردی به سینه زدن که برای منم جای تعجب بود....

عشق مامان با این کارهایی که میکنی واقعا  این رو با تمام وجود جس میکنم که شما بچه ها چقده پاکین و معصوم......وقتی دعای فرج خونده میشه خودت دستهای نازت رو برا دعا بالا میاری.....

وقتی هم بهت میگم امیررضا جون دعا کنیم همین حرکت رو انجام میدی.....

عزیز دلم....دیروز روحانی حرف قشنگی زد......میگفت الان همه شما که تو این مراسم شرکت کردین تا فرزنداتون امام حسینی بشن و سرباز اقا امام زمان(عج)......ایشالله که بشن ولی فقط  شرکت تو این مراسم کافی نیست باید تو همه زندگی راه اما حسین(ع) وجود داشته باشه.....

عزیزم یکی از ارزوهای من برای تو اینه که سرباز اقا باشی......

یکی دیگه از ارزوهای من و بابایی اینه که شما قاری قرآن بشی....

ایشالله خدا کمک میکنه تا این ارزوهامون به واقعیت بپیونده...

عکس مراسم پارسال

امسال متاسفانه اقا پسر گل نذاشتن سربند و چفیه سرش بذاریم

پسر گل یک کمی که از مراسم گدشت از جای تنگ خسته شد......

با هم رفتیم مسجد......

جای باز .......راه رفتن......

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

خاله جون
18 آبان 92 23:12
خاله جونی فدات بشه که انقده شیطون شدی دووووووووووووووووووووست دارم خواهر جون ان شاء به ارزوت میرسی


ما هم شما رو خیلی دوست داریم....ایشالله
فاطمه مامان امیرعلی
19 آبان 92 8:11
سلام مامان امیررضا خوبی ؟عزیزم انشاالله زیر سایه صاحب الزمان هم سرباز آقا باشه و هم سالم و تندرست باشه گل پسر .


ایشالله عزیزم....همچنین امیر علی جون
مامانی باذوق
19 آبان 92 11:43
سلام مامانی
واااااااااااااای مراسم شیرخوارگان خیلی دلم می خواد برم توی همچین مراسمی اما نمی تونم اخه نینی های ناز و معصوم رو می بینم اشک از چشمانم سرازیر میشه کلی دپرس می شم نمی دونم چرا این طوری شدم
خیلی معصوم و ناززززززززززززززززززن
آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآفرین به شما مامانی مهربون خوش به حالتون 7 بار قران رو توی بارداریتون ختم دادین
انـــــــــــــــــشالله همون طوری که شما و بابایی امیر رضایی می خواین بشه
باورت میشه بیشتر اوقات سر نماز یه دعای من برای نینی نیومده ام اینه سالم و صالح باشه سرباز اقا باشه و قاری قران ..ان شالله هم همین طور باشد
مامانی مهربون برای منم دعـــــــــــــــــا کن


سلام عزیزم....منم تنها دعای منم این بود که سالم و صالح بشه.....تا اونجا که از خدا میخواستم اگه این بچه رو نمیخوای که صالح بشه بهم نده....چون میدونم نمیتونم از این امتحان سربلند بیرون بیام..
مامان طاها
19 آبان 92 12:33
ماشالله به ختم های قرآنتون
ایشالله جواب خوبی ازش میگیری
ماشالله پسری که اینقدر بزرگ شدی و آقا


خدا قبول کنه عزیزم....ایشالله....
عمه حمیده
19 آبان 92 13:28
سلام عزیززززززززززززززززززززززززززززز دلم...
دیشب اومدم محل نبودی کلی حالم گرفته شد...
یادش بخیر پارسال...
نی نی بودی اون موقع ... اصلا هم گریه نکرذی ...
قربونش برم خودم تنهایی...
امسال واسه خودت یه مرد تمام عیار شدی....
یعنی عزاداری کردنات اونقدر باحاله که نگو و نپرس...
به قول بابایی میخوای هروله کنی بعد نمیتونی میافتی زمین.. آخی قربونش برم...
عزیزم عزاداریهاتون قبول.. هم واسه شما و هم واسه مامانی...
دوستتون دارم هزار تا


ممنون عزیزم....عزاداری های شما هم قبول.....چی کار کنیم باید خاله رو میرسوندیم....ما هم دلمون میخواست روی ماه شما رو ببینیم...دلمون برات تنگ شده...
مامان امیررضا
20 آبان 92 12:01
خدا قبول کنه عزیزم ماشالله بزرگ شدی به مامانی بگو برات اسپند دود کنه فدات شم خدا نکنه.....حتما عزیزم
مامان هدیه
20 آبان 92 12:42
خوشا به سعادتتون امسال هدیه مریض بود و متاسفانه نتونستیم بریم خدا ازتون قبول کنه ایشالا مامانی دعاهایی که کردین خدا قبولش کنه ایشالله بتونین تو مراسم های دیگه شرکت کنین....ایشالله
مامان اهورا(نرگس)
21 آبان 92 18:51
قبولت باشه گلم...امام حسین نگهدارت...
مامان امیررضا
پاسخ
متشکر....خدا نگهدار اهورا جون
مامان محمد پارسا
26 آبان 92 17:29
ایشالا به ارزوتون میرسین
مامان امیررضا
پاسخ
ممنون...ایشالله همه به آرزوهاشون برسن.....