امیررضا در دهه اول محرم
سلام به پسری و دوستان گلم
این چند روز همه مشغول عزاداری برای سالار شهیدان حضرت امام حسین(ع) و یاران با وفایش بودن....ما هم همین طور.....
ایشالله عزاداری همه قبول درگاه حق باشه.....ایشالله سال بعد در چنین روزهایی کربلا باشیم.....
با این پسر شیطون که همش دوست داره این طرف و اون طرف بره خیلی نمی شد بریم هیئت ولی.....
دو و سه شب رو رفتیم که با کلی خستگی برگشتیم......
اولین باری که رفتیم هیئت شب هفت محرم بود....
پسری مشغول خوندن زیارت عاشورا
گل پسری رفته وسط جمعیت......بین خانوم ها و اقایون.....توپ بازی.....
عزیز دل مامان دید مامانش اونو نبرده برا زیارت شهدای گمنام....
خودش تصمیم گرفت که بره....
عشق مامان زیارتش رو کرد.....در حال برگشت
اینجا اقا امیررضا داره ضریح شهدا رو میبوسه...
پسر گلم......
شهدا جونشون رو برای حفظ و سر بلندی ایران گذاشتن.....
ایشالله بتونیم راهشون رو دنبال کنیم....
بتونیم ایران رو اسلامی حفظ کنیم و دشمنان رو نا امید....ان شاء الله
روز تاسوعا.....تجمع عزاداران قائمشهر
پسری داره سینه میزنه.....عزیزم حضرت ابوالفضل نگهدارت
اینجا هم با اون دستهای نازش دسته ها رو نشونم میده..
عزیز دلم مات دسته ها
اینجا هم امیررضا در کنار نماد گهواره حضرت علی اصغر(ع)
شب عاشورا....
بالاخره نتونستیم برای این پسر حتی یک بار سربند با شال عزا بذاریم.....
پسری از بس شیطنت کرد موقع برگشت جلوی چرخ عموجون از هوش رفت.....
روز عاشورا.....
امسال روز عاشورا آسمون هم در عزای مظلوم ترین عالم اشک ریخت.....