ثمره زندگیمون امیر رضا ثمره زندگیمون امیر رضا ، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

فرشته آسمونی

اولین عید فطر امیرضا جون

1392/5/20 12:44
نویسنده : مامان امیررضا
261 بازدید
اشتراک گذاری

امسال اولین عید فطر امیرضا جون بود. عزیز دلم ایشالله سال بعد بهتر بتونیم ماه مبارک رو با همدیگه درک کنیم. صبح من و بابای امیرضا جون برای نماز عید فطر رفتیم مسجدالبته اقا امیرضا خونه پیش عمه فاطمه خوابیده بود که اگه میومد فکر نکنم میذاشت نماز بخونیم، بعد نماز با هم رفتیم مزار شهدا از اونجا ما رو برد خونه حاجی بابا، حاجی بابا پدربزرگ مامان و بابایی امیرضا جونه.

بابایی امیرضا جون شیفت بود به خاطر همین خیلی تو جمع خانوادگی جاش خالی بود. امیررضا خیلی بابایی شده که البته من از این اتفاق خیلی خوشحالم، وقتی بابایی می خواست بره سر کار خیلی گریه کرد و عمه فاطمه اونو برد بیرون چرخوند تا اروم شد.

دومین روز تعطیل هم مامانی و امیررضا با هم بدون بابایی رفتن ییلاق و غروب برگشتن. بابایی همراه ما نیومد چون می خواست به آقاجون گل پسری کمک کنه برای برداشت برنج.

متاسفانه نتونستیم از این دو روز از گل پسری عکس بگیریم ایشالله تو پست بعدی جبران میکنم.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

فاطمه
20 مرداد 92 9:03
عید امیررضا و مامان جونش مبارک .سلام مامان امیررضا خوبید ؟هر چی پسر شما وابسته به باباش هست پسر من وابسته به منه البته صدای باباش بیاد از خواب بیدار میشه ولی بازم تاجایی که منم سراغ هیشکی نمیره .یک بوس برای امیر رضا یک بوس هم برای مامان امیر رضا و خسته نباشید و نمازه و روزه قبول برای طاعات و عباداتش


عید شما هم مبارک، نماز و روزهای شما هم قبول، من دوست داشتم بابایی بشه ولی در بعضی مواقع که باباش نیست برای من خیلی سخت میشه.
مامان امیررضا
21 مرداد 92 1:41
عیدتون مبارک .قبول باشه .عید پسمل گلمون هم مبارک


عید شما هم مبارک
مامان محمد پارسا
24 مرداد 92 13:44
عید فطرتم مبارک


عید شما هم مبارک