ثمره زندگیمون امیر رضا ثمره زندگیمون امیر رضا ، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

فرشته آسمونی

امیررضا جونی در مراسم مناجات امیر المومنین(ع)

1392/5/16 15:20
نویسنده : مامان امیررضا
334 بازدید
اشتراک گذاری

شب بیست و هفتم ماه مبارک در مزار شهدا مراسم بود که من و امیر و بابایی و عمه جونی ها شرکت کردیم که البته همون طوری که تو پست قبلی گفتم امیر خیلی بهونه گیری می کرد و همش باید  دورش میدادیم

البته با همه این ها اقا پسر گل ما شیطنت و بازیگوشیش رو داشت و کاملا این شیطنت از توی عکس هاش مشخصه...

روی هر قبر شهید یه گلدون گل و یه چپیه و سر بند هست و از ارومی آقا پسر گلمون بابایش تا چند قبر کنار دستیش رو خالی کرد

جیگر مامان در حال تفکر برای انجام عملیاته

یه نگاه به بابایی و  کسب اجازه

یه لبخند برای بابا

شروع

حرکت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

ف یوسفی
16 مرداد 92 22:15
زیارتت قبووووووووووووووول عمه جون...
بیچاره صاحب این قبرها .. از بس رو قبرا لگد کردی از خواب بیدارشون کردی....

عمه فدای اون دندونای خرگوشیت بشه جیگر............


ما اینیم دیگه تا همین قدر از دستم بر میومد، خدا نکنه عمه جونی
عمه حمیده
17 مرداد 92 16:34
خرگوشی من
اخه شما رو اونجا چیکار میکنی....
همه چی رو باید بریزی بهم شیطونک جوووووون.....
من موندم چرا حاج اقای مسجد به شما کوچولوی مسجدی هدیه نداد وروجک خان....
اولین عیدفطر زندگیت مبارک عزیز دلم....
دوست دارم هوارتا
یه عالمه بووووووووس


عید شما هم مبارک
مامان امیررضا
17 مرداد 92 18:54
قربونت برم عزیزم
مثل امیررضای ما اول فکر میکنه بعد شروع میکنه به عملیات و فکرایی که تو سرش داره


امان از این فکر کردناشون
مامان امیرعلی
20 مرداد 92 9:07
قبول باشه گل پسر
عملیات آخر با رمز یا امیرالمومنین شروع شد ؟


ممنون خاله جون، به خاطر ماه مبارک حتما دیگه