ثمره زندگیمون امیر رضا ثمره زندگیمون امیر رضا ، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

فرشته آسمونی

اولین کلمه امیر رضا جون

1392/3/16 10:03
نویسنده : مامان امیررضا
402 بازدید
اشتراک گذاری

امیر رضای مامان یکشنبه صبح وقتی من از مدرسه اومدم خونه مادر جون تا برگردیم خونه.

بغل من بودی سعی و تلاش میکردی که بری بغل بابایی. بغل        بغل

بابای که مشغول جمع کردن وسایل بود وقتی به شما نگاه کرد چند بار پشت سر هم گفتی

بابا.... بابا..... بابا

بابا جون کلی ذوق کرد و شما رو بغل گرفت. لبخند   لبخند

حالا مامانی منتظر   منتظر    منتظر تا ببینه  گل پسری کی می خواد بگه مامان.

عزیز دل مامان با اومدمنت زندگی ما رو پر از ستاره های خوشبختی کردی.

خیلی خیلی دوستت دارم     

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

ف یوسفی
16 خرداد 92 1:15
سلااااااااااااااااااااااااااااااااااام به امیررضای ناااااااااااااااااااااااااز جیگررررررررررررررررررررررررررروی خودم... خیلییییییییییییییییییییییییییییییییییی خوشحالم که حرف زدی..... مامانی شمام غصه نخور.... ما هم مثل شما منتظررررررررررررررررررررررررریم که اولین بار از زبونش ما......ما.... در بیاد...
ف یوسفی
16 خرداد 92 1:17
امییییییییییییییییییییییرم یادت باشه همه ما منتظر اولین جمله قشنگت هم هستیم....
عمه حمیده
16 خرداد 92 10:32
عززززززززززززززززززززززززیزمی خیلی زیاد... خوشمزه من.... یه بار دیگه هم بگو بابا تا ما هم بشنویم دیگه... این دَدَ گفتنت خیلی خوشمزه است... الهی عمه فدای تو بشه... شیطون بلای عمه جوووووووووووووووووووووووووووووونی
فاطمه
16 خرداد 92 13:38
سلام مامان امیررضا مبارکه اولین کلام گل پسر خیلی خوشحال شدم انشاءالله به این زودی اسم شما هم میگه




ایشالله گل پسری شما هم بزودی به حرف بیاد تا شما هم کلی ذوق کنین.


خاله جون
17 خرداد 92 23:14
بوووووووووووووووووووووووووووووس برا عزیز دل خاله جون [قلب






من هم شما رو خیییییییییییییییییییییییییییلی دوست دارم خاله جونی







سحر(آبجی محمد طاها)
19 خرداد 92 14:12
آفرین عزیزمزودبگو مامان تا مامان رو خوش حال کنی.به ما هم سر بزن.ما دوست دارییم.
آجی محمد طاها (سحر)
20 خرداد 92 1:01
ILOVE YOUبه ما هم سر بزن.باااای
آجی محمد طاها (سحر)
20 خرداد 92 2:09
آفرین گل پسر نانازکه بابا رو صدا کردی زود مامان جونی رو هم صدا کن تا خیلی خوشحالش کنی
مامان هدیه
21 خرداد 92 12:46
سلام عسیسم
خواستم بگم بچه هام بچه های قدیــــــــــــــــم...اونا تا زبون باز میکردن میگفتن مامان
اما حالا تا زبون باز میکنن میگن بابا
هدیه هم اولین کلمه اش بابا بود


چی کار کنیم بچه های این دور و زمونه هستن دیگه.
مامان محمد پارسا
22 خرداد 92 14:24
بابا گفتنت مبارک خاله


کشتی سواری خوش گذشت؟






جای شما خالی




خاله جون
25 خرداد 92 9:23
مامانی امیر رضا جون چرا وبلاگ رو بروز نمیکنی


سیستم خرابه رفته تعمیرگاه