ثمره زندگیمون امیر رضا ثمره زندگیمون امیر رضا ، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 26 روز سن داره

فرشته آسمونی

گردش اخر هفته امیر رضا جون

1392/1/19 0:18
نویسنده : مامان امیررضا
338 بازدید
اشتراک گذاری

امیر رضا 15 فروردین با فامیل های مامانی به جنگل رفت.

.

عزیز دل مامان اون روز شما جلوی چرخ عموجون نشستی کلی دور زدی البته صورت نازت تو افتاب سوخت و غروب که اومدیم خونه کلی توبیخ شدیم.

اینجا هم عمو مهرداد شما رو گذاشت روی زمین،شما هم مشغول کندن علف ها شدی و تو دهنت

می ذاشتی.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

عمه حمیده
19 فروردین 92 0:24
بغل بابایی رفتی داری چی رو نگاه میکنی؟؟الهی فدای هردوتاتون بشم. انشااله همیشه به گشت و گذار.... خوب بغل عموجون واسه خودت خوش بودیا!!! ای امیررضای شکمو!!!! علف!!!! چه کارهایی که شما نمیکنی خوشمزه عمه
ف یوسفی
19 فروردین 92 0:27
پسری گردشگر من... باید از مامان بابا تشکر کنیم که تو رو بااین سن کمت همش جاهای خوب و خوشگل می برن.. آره پسری خیلی سوختی و تو چشاتم قرمز شده بود.. هرکی می دیدت دلش کباب می شد.. مث این آدما که خجالت می کشن سرخ شده بودی...





عمه جون مامانی هم دلش خیلی سوخت، برام پوست خیار گذاشت. با عرق کاسنی هم صورتم رو ماساژ داد تا صورتم بهتر بشه. تجربه شد الان رفت برام کلاه آفتاب گیر گرفت.
من
19 فروردین 92 0:52
واای چه قدر کلاه به این پسملی میاد . ميخوام از پشت مانيتور بگيرمش و كلي فشارش بدم . لپاشو بگیرم و یه مااااچچچچچچچچچچچچ گنده بدم خدا ببخشه نازی عزیزم


متشکر عزیزم
عمه حمیده
19 فروردین 92 22:05
مامانیش این رو هم بگو این آقا امیررضا چقد با اشتها میخواست پوست خیار رو از دستتون بگیره و بخوره الهی فدات بشم شکموی من انشااله همیشه خوش غذا بمونی تا زود زود بزرگ شی.