ثمره زندگیمون امیر رضا ثمره زندگیمون امیر رضا ، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

فرشته آسمونی

ورود امیررضای مامان به هجده ماهگی

1392/11/28 15:21
نویسنده : مامان امیررضا
444 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به پسر گل مامان و دوستان گلم

باز بیست و هشتم رسید...........و امیررضای مامان یه ماه بزرگتر شد...............

زمان..........زمان................بایست.........چقدر زود گذشت

پسری من بزرگ شده و آقا.............دیگه همه حرف های ما رو گوش میده و متوجه میشه.........اگه ازش کاری رو بخواییم برامون انجام میده............حرف زدنشو که دیگه نگو...............

پسری مامان تو این یه ماه کلی پیشرفت داشته.......کلی کلمه دیگه یاد گرفته.........کلی کارها رو انجام میده که یکی از یکی با مزه تر.........

آخر این ماه پسری واکسن داره از همین الان استرس این واکسن رو دارم..............آخه هر کی یه چی میگه.........یکی میگه بچه خیلی اذیت میشه یکی هم میگه نه................

چند شب پیش داشتم به گرد گیری فکر میکردم یاد پارسال افتادم.............چقدر زود گذشت .........پارسال پسری رو گذاشته بودم تو روروئکش و اولین بار هم همون موقع روروئکش رو حرکت داد............

یاد اولین های پسری افتادم................

اولین روزی که پسری پا به این دنیا گذاشت و بغلش گرفتم......


اولین مهمونی 22 مهر ماه تو 26روزگیش بود..........


گردن پسری تو 45 روزگی محکم شد و تحت کنترل پسری

اولین بار که پسری به تفریح یعنی بیرون رفت 14 آبان ماه بود عمه زینب ما رو به مجتمع تفریحی دعوت کرد برا تولد پسر عمه مصطفی.........البته پسری چون هوا لب دریا سرد بود همش تو ماشین بود فقط موقع شام اومد بیرون رفتیم رستوران و بعدش دوباره رفت تو ماشین که همه این لحظات عزیز جون پسری اونو تو ماشین نگه میداشت.........


اولین مسافرت پسری 22 آبان ماه به قم بود همراه عمه حمیده و عمو محمد


1 آذر پسری اولین لبخند رو برا مامان و بابایی زد.....البته قبلا لبخند میزد ولی لبخندی که با بازی کردن ما باشه نبود...........وقتی بود که فرشته ها باهاش بازی میکردن...........


10 آذر ماه پسری اولین قر قری رو برامون زد و ما رو کلی ذوق زده کرد..............

اولین بار که پسری رو بردیم آتلیه 24 آدر ماه بود


اولین اصلاح موهای پسری تو خونه16 دی ماه وقتی خواب بود دایی جون براش انجام داد.......

اولین سفر امیررضا به مشهدو مشهدی شدن پسری 22 دی ماه برا شهادت امام رضا (ع) بود


اولین غلت زدن پسری با تاخیر بود تو پنج ماهگی 5 بهمن ماه  بود..........

27 بهمن وقتی امیررضا برا اولین بار دریا رو دید


اولین بار که پسری رو بردیم آرایشگاه 13 اسفند بود که همراه بابایی و دایی جونش رفت.....

اولین باری که به پسری غذایی کمکی دادیم فرنی بود 13اسفند وقتی مدرسه بودم مادرجون به امیررضا داد

همون طور که بالا نوشتم اولین روروئک سواری پسری 18 اسفند وقتی من و بابایی امیررضا داشتیم آشپز خونه رو گرد گیری میکردیم بود

اولین بار که امیررضا جون تونست خودش به تنهایی بشینه ایام عید 3 فروردین ماه بود

اولین دندون پسری 3 اردیبهشت ماه در اومد و پسری تا امروز که دقیقا 17 ماهش تموم شده 13 دندون داره و در حال در آوردن 14 هست

اولین بار که پسری سر باغ آقاجونش رفت 14 اردیبهشت ماه بود


اولین باری که پسری به ییلاق پدرجون اینا رفت 27 اردیبهشت ماه بود


اولین بار که پسری به حرف اومد و تونست یه کلمه رو بگه 12 خرداد بود اونم ...با با

اولین گردش سه نفرمون هم 18 خرداد ماه بعد از امتحانات بابایی بود


امیررضای مامان اول ایستادن و یه قدم برداشتن رو  زودتر از چهار دست و پا رفتن یاد گرفت.....پسری 10 تیر خودش با تکیه دادن به پشتی ایستاد و یه قدم جلو اومد

اولین باری که پسری شروع کرد به چهار دست و پا رفتن 15 تیر ماه بود

اولین خرابکاری امیررضا 13 مرداد بود که رفت تو آشپز خونه عزیز اینا و ظرف قند رو از تو کابینت در آورد و همه رو ریخت زمین و باهاشون بازی میکرد

اولین باری که پسری رفت پارک 29 مرداد بود و وقتی همراه عمه جون سوار ماشین شد کلی گریه کرد


6 شهریور امیررضا با کمک گرفتن از صندلی وایستاد و چند قدم راه اومد

امیررضای مامان 2 مهر خودش راه میره ولی هر چند قدم میوفته و هنوز هم با کمک باید باشه خودش به تنهایی نمیتونه

15 مهر اولین بار پسری رفت تو کابینت و یه ظرف رو انداخت پایین و شکوند

26 مهر امیررضا برای اولین بار خودش از روی زمین ایستاد و شروع کرد به راه رفتن

4 آبان من یه حس قشنگ رو چشیدم........امیررضا تو این روز منو بوسید

9 آبان امیررضا برای اولین بار سوار قطار شد


13 بهمن امیررضا برای اولین بار برف بازی کرد


اینم از اولین های پسری

دایره لغات پسری خیلی گسترده شده تا اونجایی که یادم باشه مینویسم

آقا: وقتی می خواد آقاجونش رو صدا کنه فعلا پسری از جون ها فاکتور میگیرهچشمک

پدل: پدر جون رو میگه

انایی: زندایی

ارگس: نرگس

پول: منظور همون پوله

دبست: این کلمه رو وقتی بازار بودی یه راننده داد میزد دربست پسری هم سریع مامایی اقا دربست یعنی اقا میگه دربست

آب دوشت: آب گوشت

دوشت: گوشت

امک: نمک

دوحه: گوجه

مگ ب: مرگ بر امریکا اینم برا راهپیمایی 22 بهمن یاد گرفت

اربیلا: کربلا

نایی نایی: نازی نازی وقتی میخواد نازت کنه

دوس: دوست دارم

ابش: کفش

عنک: عینک

دیر: سیر

ایین: ماشین

 انانا: اناناس

هننه: هندونه

ایار: خیار

نمینی: سیب زمینی

دیب: سیب

موز: موز

ابابو:البالو

اییرینی: شیرینی

تیت: کیک

اش: اش

یکویت: بیسکوئیت

 

ابزن: گوزن

بیل: فیل

دیر: شیر

ابوتر: کبوتر

طوطی: طوطی

اپشت: لاک پشت

اووباق: قورباغه

 

پسر باهوش مامان 35 حیوون رو کامل بلده بیشترشون رو با صداهاشون

پسر مامان دیگه خودش جوراب و کاپشنش رو در میاره

خلاصه پسر مامان کلی بزرگ شده و مامان از این بزرگ شدنش کلی ذوق میکنه...........ولی بعضی مواقع میگم خیلی داره زود میگذره...........تمام سعیم رو میکنم تا از این دوران پسری خاطرات خوب برامون بمونه.........

دوستای گلم مواظب خودتون و نی نی های نازتون باشین.........

خدا امیررضای منم در پناه خودش حفظ کنه..........

دیگه ببخشید این پست خیلی طولانی شد

دوستتون دارم


 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (22)

فاطمه مامان زهرا
28 بهمن 92 20:39
سلام عزيزم پست خيييييلييييي خوبي بود . من هم با شما براي اولين هاي اميررضاجون كلي ذوق كردم . در زير سايه الطاف حق شاد و سلامت باشيد ان شالا!
مامان امیررضا
پاسخ
سلام.........ممنون از لطفت.........همچنین شما و زهرا خانوم
مامانی با ذوق
29 بهمن 92 0:13
سلااااااااااااااااااااااام خوووووووووووبی عزیزم پسملی خاله خوبه خوووووووووووووشمزه و خوردنی خاله چه قدر این پستت زیبا و خوشجله مخصوصا عکسا الهی قربون اون همه خوش زبونیت بشم ماشالله ................. ان شالله همیشه تنی سالم داشته باشه ان شااله زیر سایه بابا و مامان مهربونش بزرگ شه مامانی مواظب پسملی نازززززززززززززززززززززززز و خورنیت باش خدا برات نگهش داره خدا حفظش کنه نااااااااااااااااااااااااااااااااااااازی گل پسری
مامان امیررضا
پاسخ
ممنون خاله جونی.......ایشالله به زودی خدا به شما یه نی نی ناز میده...
مامان امیررضا
29 بهمن 92 0:50
سلام مامانی 18 ماهگی گل پسرمون مبارک .آفرین به مامانی که همه اولین ها را تو خاطرش سپرده انشالله اولین روز مدرسه و دانشگاه و خواستگاری رفتنش رو ثبت کنی مامانی واسه واکسن هم نگران نباش همون مثل 6 ماهگیه با این تفاوت که چون بچه اونموقع راه نمی ره مامانها احساس درد بچه رو کمتر متوجه می شن ولی 18 ماهگی چون بچه راه میره بخاطر درد واکسن زیاد نمی تونه شیطونی کنه البته امیررضای ما چون واکسن 3گانه نمی زنه اصلا اذیت نشد .انشالله این واکسن رو بزنه دیگه خیالت راحته تا 6 سالگی واکسن نداره
مامان امیررضا
پاسخ
ممنون......این اولین ها رو یاداشت کرده بودم تا یه بار بنویسم.........که شد الان........ایشالله که این مرحله هم به خوبی پیش بره
فاطمه مامان امیرعلی
29 بهمن 92 8:27
ای جانم ماشالله چقدر بزرگ شده چقدر خوشحال شدم همه چیز رو متوجه میشه خیلی عالیه آفرین به امیررضا
مامان امیررضا
پاسخ
ممنون عزیزم
بابایی امیررضاجون
29 بهمن 92 13:16
قربون گل پسرم بشم که این همه باهوشه و هرچی که مامان جونش بهش یاد داد سریع یاد گرفت دست مامانی درد نکنه که این همه حوصله کرد و در نبود من تو خونه این همه باهات کار کرد خدایا این مادر و پسر رو در پناه خودت حفظ بفرما......... الهی آمین
مامان امیررضا
پاسخ
خواهش میکنم....شما هم بیرون خونه داری برا ما زحمت میکشی
مامی امیرحسین
29 بهمن 92 15:14
ماشاالله... اینطور که پیش میره تا چند روز دیگه جمله میگه!
مامان امیررضا
پاسخ
سلام....الانم تا حدودی تک و توک میگه.....ماشالله حرف میزنها حرف
مامان فاطمه
1 اسفند 92 12:24
17ماهگیت مبارک گل پسری..... اولین هاش خیلی جالب بود چه خوب کردی نوشتیشون مامانی! ای قربون این پسملی که اینقده حرف میزنه
مامان امیررضا
پاسخ
ممنون عزیزم.....خدا نکنه
مامان محمدصالح جون
3 اسفند 92 12:30
محمدصالح جون ما واکسن 18 ماهگیش خیلی اذیت کرد،ایشاا... امیررضا جون از اون گلپسرای آرومه و اذیت نمیشه به ما هم کمک کن تا کلمه های زیادی بهش یاد بدیم هر چی باهاش کار میکنم گوش نمیده فقط شیطنت
مامان امیررضا
پاسخ
خدا کنه عزیزم.....نمیدونم دلیل اصلی اینکه امیررضا خوب حرف اومد چیه ولی من از دوران بارداری هم باهاش خیلی حرف می زدم هم کتاب خیلی براش میخوندم.....الانم همین خیلی براش کتاب میخونم.....مادر جون، خاله جون، عمه جون و دختر عمه زهرا پسری خیلی باهاش صحبت میکنن.....خیلی از کلمات رو اونا بهش یاد دادن.....ایشالله محمد صالح عزیز هم به زودی حرف زدن زیاد میشه طوری که مثل ما گاهی اوقات خسته بشین
مامان محمدپارسا
3 اسفند 92 20:06
ماشالا به پسر باهوش اولینهای پسری هم همگی جامع و کامل بود التماس دعا خانومی
مامان امیررضا
پاسخ
ممنون عزیزم.....حتما اگه لیاقت دعا کردن داشته باشیم
دخملي تنها دليل زنده بودنم...(لي لي)
5 اسفند 92 0:19
دیشب تو فکرت بودم که یه قطره اشک از چشمهام جاری شد از اشک پرسیدم چرا اومدی؟ گفت اخه تو چشمهات کسی هست که دیگه جای من نیست
مامانی با ذوق
6 اسفند 92 9:18
خانــــــــــــــــــــمی چه خـــــــــــــــــــبیر از مامانت ؟ رفــــــــــــــــــــته برای عمل؟؟؟
مامان امیررضا
پاسخ
سلام....ممنون از اینکه جویای احوال مامان هستی.....آره عمل کرده.....14 جواب پاتولوژیش میاد....
مامان مانلی
11 اسفند 92 15:57
ای جونم ماشالله به جونش امیررضا با دختر من 1 ماه فاصله داره ولی دختر من اصلا اینا پرا نمیگه ماشالله چقدر کلمه بلده خودت بهش یاد دادی از کی اینا را میگه؟
مامان امیررضا
پاسخ
سلام....اره...البته با همکاری مادرجون و عمه جونی هاش و خاله جون خلاصه همه فامیل.....چون امیررضااگه کلمه ای رو براش چند بار تکرار کنی زود یاد میگیره....البته اینم بگم این یه بدی هم داره خیلی باید مواظب حرف زدنامون باشیم تا حرف بد یاد نگیره
مامان هدیه
12 اسفند 92 1:21
سلام مامانی خوبین؟ قربون شیرین زبونیای آقا پسر نازمون بشم راستی یه چیزی بگم امیررضا جون از بچگی قیافه اش چندان تغییر نکرده سیما همون سیمای نوزادیشه خیلی بانمکو تو دل برو
مامان امیررضا
پاسخ
عزیزم خیلی ممنون....هدیه جون هم خیلی ماهه
دخملي تنها دليل زنده بودنم...(لي لي)
13 اسفند 92 0:33
پس مابقي كامنتايي كه من واسه اين پست گذاشته بودم كو؟؟؟؟؟،،؟؟؟
مامان امیررضا
پاسخ
سلام عزیزم....کامنتی ما دریافت ننمودیم
دخملي تنها دليل زنده بودنم...(لي لي)
13 اسفند 92 0:35
دیوار کوتاهی دارد خانه ما وقت امدن غم ها و قاصدک ها ، دیوار بلندی دارد خانه ما وقت رفتن اشک ها و گلایه ها
مامانی با ذوق
13 اسفند 92 12:49
مامانی کجاااااااااااایی؟؟ چرا وب پسملی رو به روز نمی کنی؟؟
مامان امیررضا
پاسخ
سلام خانومی.....دست رو دلن نذار که خونه.....ایشالله به زودی میام
مامانی با ذوق
14 اسفند 92 8:51
چـــــــــــــــــــــــــرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نگرانت شدم ؟؟؟ حال مامانت خوبه؟؟؟
مامان امیررضا
پاسخ
سلام گلم.....ممنون که نگران ما شدی......نه خدا شکر مامان خوبه.....همه کارام پشت هم شد.....این کلاس ضمن خدمت که میرم 6 تا درس داریم 5 تا درس تا 23 باید کارهای عملی اماده کنم و غیر این هم 27 امتحان کتبی داریم تازه باید 10 تا کتاب رو بخونم.....باید هم خونه خودم هم خونه مامان اینا رو گرد گیری کنم..
مامان فاطمه
14 اسفند 92 17:44
........¶¶¶ ......¶*....¶¶ .....¶*........¶ .....¶*...*...¶¶............¶...¶¶ .....¶*..**..¶¶...........¶*.¶.¶¶¶ ......¶****¶¶.........¶***¶...¶¶¶ ........¶***¶..........¶***¶¶...¶¶¶ ..........¶*¶...(////...¶***¶......¶¶ ..........¶¶..((///////..¶*¶...........¶ ........¶*...................*¶ ......¶*...\\.............//...*¶ .....¶*.... @ ........ @ .... *¶ ......¶*.............Y..........*¶ .......¶*........I_I_I ........*¶ ..........¶*................*¶ ..............¶*,,,...,,,,*¶ .................\\\\\))//// ..........¶¶.¶*...........*¶ ¶¶*: ......¶......¶*...............*¶....¶ ..¶......¶*......................*¶.....¶ ¶.....¶*...........................*¶....¶ ¶.....¶*.............✿............*¶....¶ ¶¶¶¶*..............................*¶¶¶¶ .........¶*............¶..........*¶ .........¶*............¶..........*¶ ..........¶*...........¶.........*¶ ............¶*.........¶.......*¶ ..............¶*.......¶.....*¶ ......¶¶¶¶¶¶...¶..¶.:.¶...¶¶¶¶¶¶ ...¶¶¶¶¶¶¶_¶¶✿¶¶¶✿¶¶..¶¶ آپم دوست خوبم
مامان امیررضا
پاسخ
اومدیم
مامان فاطمه
20 اسفند 92 17:19
سلام مامانی خوبین؟کجایین خبری ازتون نیست نه آپ می کنین نه به ما سر می زنین پسری خوبه؟ببوسش
مامان امیررضا
پاسخ
سلام.....دست رو دلم نذار که خون.....همه چی دم عیدی رو با هم شد وقت نمیشه...ایشالله میام سر میزنم
مامان آوا
21 اسفند 92 14:58
__??_?? سلام _??___?? آپم _??___??_________????آپم _??___??_______??___????آپم _??__??_______?___??___??آپم __??__?______?__??__???__??آپم ___??__?____?__??_____??__?آپم ____??_??__??_??________??آپم ____??___??__??آپم ___?___________?آپم __?_____________?آپم _?_____@ ____@ __?آپم _?___///___@__\\__?آپم _?___\\\______///__?آپم ___?______W____?آپم _____??_____??آپم زود بیاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا ………..|”"”"”"”"”"”"”"” ” “”"”"”"”|\|_ ………..|……*اینم وسیله * بیا ….|||”|”"\___ ………..|________________ _ |||_|___|) ………..!(@)’(@)”"”"**!(@ )(@)***!(@) منتظرمااااااااا بدو بیا
مامان امیررضا
پاسخ
عزیزم واقعا وقت ندارم وقت کنم حتما شما جز اولین ها هستین
مامان رادمهر
21 اسفند 92 21:37
سلام 18 ماهگی پسر خوشگلمون مبارک - عکساش عالین خیلی بامزه حرف میزنه ماشاالله به هوشش خدا حفظش کنه
مامان امیررضا
پاسخ
ممنون عزیزم