ورود امیررضا به 17 ماهگی
سلام به عشقم امیررضا عزیز و دوستان
از اومدن امیررضای عزیز به زندگیمون 17 ماه میگذره.......
اومدنی که همه زندگیمون رو عوض کرد........
پسری مامان که شیطون شده و با مزه........هر چند بودنش شب و روزمون رو قاطی پاتی کرد ولی همونشم شیرینه.......حتی برای یک لجظه دلم نمیخواد برگردم به روزهای آروم قبل از اومدنت......
وقتی حتی برای چند دقیقه میری بالا خونه عزیز جون و یا خونه عمه جون دلم برات تنگ میشه......سر کار رو که دیگه نگو......با اینکه خستم ولی دلم میخواد وقتی برمیگردم خونه بیدار باشی و وقتی میایم خونه اون مامایی گفتنت رو بشنوم و دلم غنج بره....
عزیزم دوستت دارم به اندازه تمام ستاره های دنیا......
عزیزم دوستت دارم تا لحظه ای که خورشید عالم هستی رو از وجودش گرم میکنه.....
الهی که باشی و ما با بودنت شاد باشیم......خدایا امیررضای منو در پناه خودت حفظ کن......
عزیزم قلب من و بابایی فقط فقط به عشق تو میتپه.....
حالا بریم سر کارهایی و کلماتی که نفس مامان انجام میده و میزنه
دایره لغات پسری:
عگیل: دایی عقیل
اقه اوقرا: خاله صغری
باباجی: بابا جون
آا بابا: حاجی بابا
عییز: عزیز( مامان بابا جون امیررضا)
نیشت: نیست وقتی چیزی نباشه یا خودش بخواد اون رو قایم کنه
هست: اینم که معلومه وقتی چیزی دوباره برگرده سر جاش یا مثلا پیداش کنه
دشت: دست
پا: پا
بخ: برق
نو: نور
الوا: حلوا
دبزی: سبزی
آبی: آبی
امیر: وقتی که عکس خودش رو میبینه میگه
هی هی: وقتی تو خطر باشه مثل وقتی که از یه جایی بخواد بیاد پایین
ممد یی: مجمد مهدی
علی : وقتی بخواد از جاش بلند شه و بایسته
گوو: گل وقتی تو فوتبال بازیش گل میزنه یا گل میبینه
دیدی: وقتی چیزی رو بهت بخواد نشون بده
عمیی: وقتی بخواد بگه عمه منی( جنبه تو دل جا باز کردن) و دیگه عمه ها هم سریع
مامایی: وقتی احساساتش میزنه بالا و یا شیر میخواد بنده رو اینجوری صدا میزنه منم که با این مامایی گفتنش
عمو مییداد: عمو مهرداد
نق: نقاشی
پیشرفت امیررضا تو شناخت حیوون ها
کلاغ: غار غار میگه
جوجوک: هر پرنده ای که میبینه
پر پر: وقتی پروانه رو میبینه میگه البته عشق مامان همراه گفتن پر پر اون دستهای نازش رو هم بالا و پایین مبره و می چرخونه.......
ای این صجنه ناز میشه.......حیف که فعلا ازش عکس ندارم.....
دیش دیش: وقتی مثلا داره به طرفت شلیک میکنه
فعلا همین ها به ذهنم میومد......اگه چیزی به یام افتاد مینویسم
اینم شیطون بلای مامان
وقتی که خونم مهمون بود........پذیرایی جدید امیررضا........
ببخشید تصویر تار افتاد....از حرکتهای زیاد پسری......با عرض پوزش میوه ها رو برای مهمونها مینداخت
البته مهمون ها خودمونی بودن خودشون از امیررضا میخواستن.....
وگرنه پسر من خیلی خیلی با ادب تر از این حرف هاست......
میوه جدید ما.........امیررضای هلو.......
زور آزمایی پسری
لالای امیررضا با پوش