سفر یه روزه امیررضا به سمنان
سلام به پسری
قرار بود این پست شنبه هفته قبل گذاشته بشه ولی چند روزی اینترنت قاطی کرده بود در وسط کار هنگ میکرد.....دو بار همه مطالب رو نوشتم موقع گداشتن عکس نصف رو آپلود میکرد بقیه رو نه برای همین تاخیر افتاد.....
جمعه هفته گذشته جلسه خانوادگی سمت فامیل های باباجونی تصمیم گرفتن یه سفر یه روزه به سمنان داشته باشن.......هم گشت گذار باشه و هم دیدار یار........چون پسر عموی بابایی اونجا زندگی میکنه........
قرارمون برای حرکت ساعت 5.5 بود..... وقتی که شما رو بغل کردم که بریم برای سوار شدن ماشین بیدار شدی....برای راحتی سفر قرار شد با اتوبوس بریم.... و شما همش در حال جا به جایی از اول اتوبوس تا اخر بودی.....حدود ساعت 8 خوابت گرفت با خوردن شیر تو بغلم خواییدی.......
از اونجایی که شما کمی تا حدودی بد خوابی تو بغل خیلی راحت نبودی، بابایی دنبال یه جای خواب مناسب برای شما بود........بله اگه گفتی کجا رو پیدا کرد.......قسمت اخر اتوبوس که راننده ها برای استراحت میرن.......وبا بازرسی و تایید از نظر تمییری، بالشت و وسایل خوابت رو باباجون پهن کرد و شما راحت خوابیدی وقتی هم بیدار شدی دیدی نه جات راحته اونجا میتونی با پسر عمه مصطفی و بقیه بچه ها اتیش بسوززونی همونجا موندی و کلی بازی کردی........
صبحانه رفتیم خونه پسر عمو خوردیم ولی چون تعدادمون زیاد بود برای ناهار رفتیم بیرون.....
قبل از ناهار رفتیم یه امامراده که برادر امام رضا(ع) بود نمازمون رو اونجا خوندیم بعد رفتیم پارک برای ناهار.....
واااااااای شما هم امامزاده و هم پارک کلی شیطونی و دور دوری کردی.....
اینم عکسای این سفر یه روزه
زیارت گل پسری
بالا و پایین رفتن از پله های صحن
وقتی جیگری الکی میخنده
پارک........شروع شیطنت...........
اسباب بازی جدید...............
پیاده روی پسر و پدر در پارک........برای رفتن به سمت وسایل بازی
استراخت روی سبزه ها.......البته با حمله به اونا و کندنشون......حتی تا مرحله خوردن
از اونجایی که این پسره علاقه خاصی به اب داره هر جا نشونه ای از اب دید باید یه سر بزنه....
عکس با فواره ها.........
بازی تو ماشین..............بازی دالی و......
جمع بچه ها.............
اینجا هم داریم برمیگردیم و پسری خسته شده......
خوابببببببببببببببببببببببببببببب