زیارت قبول امیررضا جون
سلام به همگی......
سلام به گل پسری.......
با کلی خاطره اومدیم........
ما یعنی خانواده مامانی امیررضا شامل پدرجون و مادرجون، دایی جون و زندایی جون، خاله جونی و عمو مهرداد و گل سر سبد عمو جون سه شنبه بعد از ظهر به سمت مشهد الرضا حرکت کردیم......
هنوز چند کیلومتر جلو نرفته بودیم که اقا پسری خوابیدن.....
پسری یا تو ماشین خواب بود یا در حال توپ بازی.......حالا شما فکر کنین چی جوری پسری داشت بازی میکرد....
محل اقامت ما خونه یکی دوستای خانوادگیمون بود....این دوست خانوادگی چانباز هستن تو این چند روز کلی بهشون زحمت دادیم...
واقعا حرم شلوغ بود......من تا الان پیش نیومده بود به جز شهادت امام رضا(ع) تو شلوغی برم......روز ها که خیلی گرم بود به خاطر عموجون و امیر زیاد حرم نمیموندیم ولی عوضش شب جبران میکردیم بیشتر میموندیم.....
این پسره یک دقیقه اروم و قرار نداشت....همش در حال شیطونی کردن......
روزها از گرما حوصله عکس نداشت.....شب ها هم از شیطونی یک جا نمی ایستاد تا ازش عکس بگیریم
این چند روز خیلی زود گدشت.....جمعه بعد از ظهر برگشتیم........
اینم عکس های اقا امیررضا جونی........................
خواب اول کار پسری
امیررضا بغل حاج اقا صفایی
شب ها امیررضا در حرم
اولین باری که بابایی حرم رو به گل پسری نشون داد
دعا خوندن پسری همراه عمو جون
بازی کردن عشق مامان تو حرم
روز های گل پسری تو حرم......
بی حوصلگیش به خاطر گرما کاملا تو عکساش مشخصه
امیررضا وقتی میرفتیم حرم جلوی چرخ عمو جون مینشست و کلی کیف می کرد
متاسفانه نتونستیم از امیررضا و ضریح عکس بگیریم......به همین بسنده کردیم
امیررضا در الماس شرق
ذوق پسری با دیدن وسایل
اینم تاب و سرسره سواری موقع برگشت تو پارک بجنورد
اینم کیک تولدی که تو مشهد براش گرفتیم