تولد عمه جون امیر رضا
چهار شنبه شب تواد عمه زینب گل پسری بود.
عمه جون تولدت مبارک
عمه جون امیر ما رو برد مجنمع کوثر. تقریبا ساعت 7 غروب رسدیم اونجا. بابایی امبر رضا می خواست پاهای امیر رضا رو بذاره داخل آب اما پسری ترسید و کلی گریه کرد، فکر کنم این ترسش بخاطر طوفانی بودن دریا و موج های بلندی که داشت بود. آخه قبلا هم اونو گذاشته بود تو آب و رابطه خوبی با آب بازی داشت، فکرش رو نمی کردیم که اون اینجوری از آب بترسه. بیشتر عکس ها دست عمه حمیده بود من همین چند تا عکس رو داشتم تا براتون بذارم.
اینجا عزیز دل مامان ترسیده بابایی داره از دریا دورش میکنه.
اینجا بغل آقاجونشه....
اینجا هم عکس با آقاجون و عزیز جون .....البته با کمی شیطنت
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی