برف بعد از شش سال
سلام به عزیز دل مامان و دوستان عزیزم
جمعه بعد از شش سال برف اومد مازندران.................
برف برا همه بچه ها یه ذوق خاص داره............حتی برا ما بزرگترا...........
پسری مامان هم کلی دوق داشت همش میگفت منو ببرین پشت پنجره و با دست نازش برف رو نشون میداد میگفت بف بف
ولی مازندران و بعد از شش سال برف..........نیومد و نیومد حالا که اومد کلی خرابی به بار آورد...........
نمیخوام سیاسی بنویسم یعنی تو وبلاگ پسری جاش نیست......با همین باریدن برف گاز خیلی جاها قطع شده......برق ندارن و آبشون هم قطع شده.......مناطق دیگه کل زمستون رو برف دارن ولی اینقده مشکلی که ما تو این چند روز داشتیم رو ندارن
از استرس مردیم..............آخه اگه گاز قطع بشه...........با امیررضا چی کار میکردیم مگه چند دست لباس میشد براش پوشید.....الان هم که نمیشه تو پتو پیچیدش.......خدا رو شکر که تا الان برا منطقه ما قطع نشد......
حالا هر چی بنویسم صحبت دوست خوش تر است نوبت عکسای جیگری مامانه
اینجا شب اول که داره آروم آروم داره برف میاد و پسری با دست هاش نازش داره نشون میده
اینجا هم پسری داره برا مامانیش میخنده
این عکسا هم ساعت 5 و 6صبح گرفتیم......برف ندیده ایم دیگه.......گفتیم شاید دیگه نباره.......آخه مازندران به خاطر آب و هواش و اینکه بارون با برف همراهه برفاش بیشتر مواقع آب میشه.......
اینم صبح شنبه.......بازم ترسیدیم برف آب بشه و پسری ما با برف عکس نداشته باشه......این اولین برف بازی و لمس برف از نزدیک برا امیررضا بود....وقتی داشتیم از مشهد برمیگشتیم برف میبارید ولی پسری رو از ماشین پیاده نکردیم.......گفتیم شاید سرما بخوره
تعجب پسری از دیدن پرتقالها زیر برف
اینجا هم مطمئن شده که پرتقاله.......و.......رفت برا چیدنش
اینجا هم امیررضای مامان وسط باغ
اینجا هم تو برف پسری حوس دنبال کردن اردک به سرش زده
طبیعت برفی
این ها هم عکس روز یکشنبه...خونه مادرجون امیررضا
اینم اولین برف بازی